..*~~~~~~~*..
دریایِ غم در سینه ی یک چاه می گنجد؟!؟
اندوهِ مولایم علی در آه می گنجد؟!؟
شق القمر کرده ست امشب ابن ملجم هم
آری! مگر کنج قفس یک ماه می گنجد؟!؟
فُزتُ وَ رَبِ الکعبه گفت و عرشیان گفتند
در بینِ بدها خوبیِ ناخواه می گنجد؟!؟
ای کوفیانِ نا مسلمان! در دلِ زینب
این حجمِ درد و این غمِ جانکاه می گنجد؟!؟
در خانه ای که فاطمه آهسته می گریید
شب گریه های گاه یا بیگاه می گنجد؟!؟
امشب یتیمی تا سحر بیدار خواهد ماند
چشم انتظاری این همه در راه می گنجد؟!؟
شد بیت آخر، مانده ام چون من گنه کاری
جزءِ گدایان درت ای شاه! می گنجد؟!؟
♦♦---------------♦♦
طاهره اباذری هریس
زلیلی من شنیدم یاعلی گفت
به مجنون چون رسیدم یاعلی گفت
*****
مگر این وادی دارالجنون است
که هر دیوانه دیدم یاعلی گفت
*****
نسیمی غنچه ایی را باز میکرد
به گوشم غنچه کم کم یاعلی گفت
*****
چمن باریزش باران رحمت
دعایی کرد و اوهم یا علی گفت
*****
یقین پروردگاره آفرینش
به موجودات عالم یاعلی گفت
*****
خمیر خاک آدم را سرشتند
چو بر میخواست آدم یاعلی گفت
*****
مسیحا هم دم از اعجاز میزد
ز بس بیچاره مریم یا علی گفت
*****
علی را ضربتی کاری نمیشد
گمانم ابن ملجم هم علی گفت
*****
مگر خیبر ز جایش کنده میشد
یقین آنجا ♥ علی ♥ هم یا علی گفت
*ناشناس*